اوا جون مریض شده

سلام مامانی الهی دورت بگردم که اصلا حالت خوب نبود.

عزیز دلم اوا جون از روز یکشنبه تب کردی منم بهت قطره دادم ولی دیدم بازم حالت خوب نیست بردمت پایین که عمو جون معاینه ت کنه تو بغل خاله جون تشنج کردی چشمات رفت نفست قطع شد ورنگت سیاه شد(زبونم لال یک لحظه مردی).عزیز دلم نمیدونی مامان چقدر بال بال میزد.امیدوارم خدا این لحظه رو نسیب هیچ کس نکنه.بلافاصله عمو جون تو رو از بغل خاله جون گرفت واروم به قفسه سینه ت زد تا نفست برگشت تو همین زمان هم خاله جون به اورزانس زنگ زد ورفتیم بیمارستان.دو روز تو بیمارستان بستری شدی.مامانی وبابایی اینقدر تو بیمارستان گریه کردن.در کل خیلی سخت گذشت ولی بازم دست همه مخصوصا بابابزرگی که ما رو تو اون شرایط سخت تنها نگذاشتن درد نکنه.تو بیمارستان که بودیم علاوه بر دکترت که خدا خیرش بده(دکتر سیدی)مامان وبابا از شدت نگرانی هر چی دکتر تو فامیل بود هم مجبور به معاینه ت کرد

خلاصه هرچی بود نسبتا به خیر گذشت ولی هنوزم یک کوچولو تب داری.بیماریت هم به گفته دکترت تب ویروسی بوده که خیلی هم شایع شده ومامانای عزیزمون خیلی هواسشون باشه چون خیلی از بچه هارو میاوردن که این جوری شده بودن.

در انتها خدا روشکر میکنم که تو رو دوباره بهمون داد واز همه مامانا وباباهای عزیز خواهش میکنم برای بهبود کامل همه مریضا مخصوصانی نی های بستری در بیمارستان دکتر شیخ خیلی خیلی دعا کنن چون واقعا مثل فرشته ها پاک ومعصوم هستن و مثل شمع ذره ذره اب میشن.

راستی میخواستم بگم که برای سلامتیت نذر کردیم مبلغی رو به بیمارستانی بستری بودی یعنی همون بیمارستان دکتر شیخ هدیه بدیم.واقعا نذرش ردخور نداره ومامانی و بابایی قبلا هم برای اونجا نذر کردن وحتی مبلغی از سالگرد فوت مامان بزرگی ودایی جواد جون رو هم به اونجا هدیه کردیم.چون همون طور که میدونی هزینه های درمان خیلی بالاست وخیلی از مامان وباباها پول ندارن برن بچه هاشون مخصوصا اونهایی که سرطانی یا دیالیزی هستن رو درمان کنن.

ناز دونه مامان وبابا امیدوارم همیشه ی همیشه سالم وسرزنده باشی وهیچ وقت هم نوعانت رو فراموش نکنی و همیشه دست بده داشته باشی یعنی افراد نیازمند رو فراموش نکنی که خدا ادم های نیکو کار وبخشنده رو خیلی دوست داره.

قربون شکل ماه دخترم بشم