پارک ملت
سلام نی نی ناز مامان
امیدوارم همیشه سالم وسرزنده باشی.
وحالا یکمی از دیروز برات مینویسم.
دیروز عزیزم خاله جون اینا همه رفتن مسافرت شمال.مامانی هم که خیلی دلش گرفته بود به بابایی ÷یشنهاد داد که ما هم بریم والی وقتی شرایط اب وهوایی رو سنجیدیم دیدیم که اینقدر هوا گرمه که ممکنه به شما دردونه اسیب برسه وخدایی نکرده گرما زده بشی بهمین خاطر از سفر منصرف شدیم.ولی مامانی خیلی دوست داشت بره سفر چون چند ساله نتونسته بره مسافرت.
از صبح هم که بیدار شدی خیلی اذیت کردی انگار یک چیزی کم داشتی اونم هم بازی های هر روزه ت یعنی سما وسنا وداداشی.چپ رفتی راست رفتی یا بهونه گیری کردی یا گریه بخاطر دندون دراوردنتم شکمت شل شده دیگه حالا حساب کن دیروز به من چی گذشت.ظهر که بابایی از اداره اومد با عصبانیت گذاشتمت تو بغلش ورفتم سراغ ادامه کارام.
عصر که شد بعد از خواب دختر بهتری شدی وبا بابایی رفتیم برای من ترازوی اشپز خونه خریدیم وبعدش چون خیلی حوله ت سر رفته بود رفتیم پارک.
حالا چون داری گریه میکنی من میرم بعد بقیه شو مینویسم