آوانازنازیآوانازنازی، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره

آوای خوش زندگی مامانی وبابایی

عروسی دختر عمه ی مامان

1391/7/23 14:50
226 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دردونه ی مامان

امیدوارم الان که داری این مطلب رو میخونی سالم وشاد باشی وخنده رو لبای قشنگت نقش بسته باشه

عرضم به حضورت که هفته پیش رفتیم شهر کلات عروسی دختر عمه ی مامان

یک ماشین گرفتیم با عموهای مامانی همه رفتیم عروسی

تو ماشین تا نیمه های راه خوب بودی ویا خوابیدی یا بغل منو بابایی بودی واخرا دیگه خسته شده بودی وهمش وسط ماشین راه میرفتی

تا رسیدیم اونجا

اولش دست بابایی بودی ومردا چون تو محوطه باز بودن بابایی گفت تو رو ببرم قسمت خانوما تا سرما خوردگی که داشتی بدتر نشه

یکمی که گذشت دیدم یک بوهایی به مشام میرسه نگاه کردم دیدم بله خانوم خانوما خراب کاری کردنعصبانی

نمیدونی به چه سختی تو دستشویی تالار شستمت وپوشکت کردم اونم با لباسای عروسیسبز

حالا انشاا...مادر شدی وبچه ت اینجوری کرد بعد میفهمی یعنی چینیشخند

خلاصه تو عروسی هم هر بچه ای رو دیدی یک سیخی بهش زدی که دیگه صبرم تموم شد ودوباره دادمت دست بابایی

اونجا هم که نذاشتی طفلکی بابایی شامشو بخوره واین شد عروسی رفتن با تو گلدونه

میدونم که الان که داری میخونی داری پیش خودت اون صحنه هارو تصور میکنی ومیخندی

همین خنده هات دنیا دنیا برای منو بابایی ارزش داره

بازم میگم که انشاا... همیشه سالم باشی ولبت خندوون 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)