آوانازنازیآوانازنازی، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره

آوای خوش زندگی مامانی وبابایی

بدون عنوان

1391/12/26 14:38
98 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دل مامانقلب

الان که دارم این مطلب رو برات مینویسم دقیقا٤روز مونده به عیده وسال١٣٩١هم انشاا...بخیر خوشی وسلامتی داره به پایان میرسه

البته بگم که از پریشب که برای خرید لباس بابایی رفتیم بیرون تو دردونه سرما خوردی ونق نق هات براهه

مخصوصا که بابایی هم ماموریته وبهانه گیری هات بیشتر هم شدهگریه

همون طور که گفتم چند شب پیش رفتیم خرید وبرای اینکه هم تو اذیت نشی وهم ما راحت به خریدمون برسیم کالسکه تم برداشتیم وزدیم بیرون

اول که اینقدر خیابونا شلوغ بود وجا پارک گیر نمیومد میخواستیم برگردیم ولی بلاخره یک جایی پیدا شد وپارک کردیم

شما رو هم تو کالسکه نشوندیم وشروع به پیاده روی کردیم بسوی مغازه ها

یکمی که گذشت بهونه گیری ها شروع شد اونم چی؟

خانوم خانوما میخواست از کالسکه پیاده بشه وخودش کالسکه رو هل بده

حتی نمیذاشتی من وبابایی به کالسکه دست بزنیم

یا کالسکه رو میزدی به درختا یا به ادما میخورد

اینقدر از این واون عذرخواهی کردیم که حد نداره فقط بعضی وقتا که خسته میشدی یکمی میشستی تو کالسکه ولی باز میگفتی پایین پایین

حتی از خیابونا هم که میخواستیم رد شیم میخواستی خودت کالسکه رو هل بدی وبابا به زور بغلت میکرد وتو هم اینقدر جیغ میکشیدی وگریه میکردی که حد نداره

خلاصه بلاخره کار به جایی رسید که بابایی عصبانی شد کلافهوگفت اصلا من لباس نمیخوام واشتباه کردم شما رو باخودم اوردم

مامانی طفلک مظلوم هم با کلی خواهش وتمنا از بابا که تورو خدا بیا یک چیزی بخرتا بابایی راضی شد وخریدمون رو انجام دادیم وتموم

خداروشکر که خریدهای شما وخودم رو خیلی قبل انجام داده بودیم وگرنه معلوم نبود چی میشدزبان

تازه بابایی التیماتم داد که دیگه تا سال ٩٢دیگه هیچ جانمیبرمتونناراحت

خب اگه شما دختر خوبی نبودی مامانی چکار کنه که بخاطر تو وروجک مامانی هم دعواشد

درکل خیلی خیلی اذیتم کردی

ولی چه کنم که شیرینیماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)