فقط بخاطر تو
سلام عزیز دلم
ببخشید که یک مدتیه نتوستم برات بنویسم اخه هر چی بزرگ تر میشی ماشاا... وروجک تر میشی وبیشتر باید حواسم بهت باشه وعلاوه برسینه خیز کردن تازه یاد گرفتی از میز وهر چی جلوت باشه میگیری وبلند میشی بعضی وقتا هم که حواسم نبوده به عقب برگشتی که خدا رحم کرده، واز اونجایی که کم خوابم هستی کار من سختتر شده.
عزیز دلم میخواستم بهت بگم که اینقدر برام عزیزی که بخاطرت کارمو رها کردم یعنی چند رو پیش از محل کارم زنگ زدن وگفتن برم سر کارم.خیلی فکر کردم با خیلی ها مخصوصا بابایی وبابابزرگی هم مشورت کردم،بجز بابایی وبابابزرگی همه میگفتن برو سر کارت حتی به چند نفر هم سپردم که یک پرستار مطمین پیدا کنن و مهد هم رفتم دیدم ولی در اخر هم دلم نیومد تو بسپرم دست کسی.کاشکی منم مامان داشتم (خدا بیامرزش)تورو به مامان بزرگی میسپردم وبا خیال راحت سر کارم میرفتم،دلم خیلی گرفته اخه من این کارو به زحمت به دست اورده بودم وخیلی دوستش داشتم ولی خب چکار کنم،ولش کن عزیز دلم مامان وقتی تو رو داره غم نداره انشاا... وقتی یکم بزرگتر شدی شاید یک کار دیگه پیدا کردم.