عکسای سفر به بندر عباس
حدود اخرای دی واوایل بهمن سال٩١توی یکی از ماموریتهایی که بابایی به بندر عباس داشت ماهم همراهش رفتیم این اولین سفرشما به کنار دریا واولین تجربه ی کنار دریا برات بود عزیزم که البته در مسیر برگشت برنامه ها باهات داشتیم که نگو نپرس اصل مطلب اینه که بابایی ماموریتی ٣روزه به بندر داشت که ما هم پامونو توی یک کفش کردیم که باهات میایم بابایی طفلک هم که دید عزم مامانی برای این مسافرت جزم شده کوتاه اومد ودوتا بلیط هواپیما هم برای ما گرفت اخه بعد به دنیا اومدنت مامانی سفر درست وحسابی نرفته بود ودلش برای یک سفر هرچند کوتاه لک زده بود البته بابایی میگفت بیا با ماشین خودمون به شمال یا جاهای دیگه سفر کنیم ولی از اونجا که تو گل دختر زیاد...
نویسنده :
مامان شیما وبابایی
2:07