آوانازنازیآوانازنازی، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره

آوای خوش زندگی مامانی وبابایی

چندتا عکس از نازدونه ی مامان

سلام عزیز دلم بلاخره بلوتوث لپ تاپ مامانی روبراه شد ومامانی تونست عکسایی رو که تو این مدت ازت گرفته بوده بریزه تو کامپیوتر وحالا میریم سراغ چند تا عکس وروجکه مامان چهارپایه رو برعکس میکنه میره توش میشینه بعد که میخواد دربیاد نمیتونه وگریه میکنه که منو از این تو دریارید.خب عزیزم من مجبوری این کارارو میکنی موش تو سوراخ جا نمیشه جارو به دمش میبنده.خودت به زور رفتی نشستی وعروسکتو جا کردی الهی قربون شکل ماهت بشم که مقنعه نماز مامان رو سرت میکنی وخم میشی یعنی نماز میخونی اینم عکسی از اوا جونه ورزشکار خب بقیه عکساتو هم بعدا میذارم قربونت بشم فعلا بای ...
27 مهر 1391

عروسی دختر عمه ی مامان

سلام دردونه ی مامان امیدوارم الان که داری این مطلب رو میخونی سالم وشاد باشی وخنده رو لبای قشنگت نقش بسته باشه عرضم به حضورت که هفته پیش رفتیم شهر کلات عروسی دختر عمه ی مامان یک ماشین گرفتیم با عموهای مامانی همه رفتیم عروسی تو ماشین تا نیمه های راه خوب بودی ویا خوابیدی یا بغل منو بابایی بودی واخرا دیگه خسته شده بودی وهمش وسط ماشین راه میرفتی تا رسیدیم اونجا اولش دست بابایی بودی ومردا چون تو محوطه باز بودن بابایی گفت تو رو ببرم قسمت خانوما تا سرما خوردگی که داشتی بدتر نشه یکمی که گذشت دیدم یک بوهایی به مشام میرسه نگاه کردم دیدم بله خانوم خانوما خراب کاری کردن نمیدونی به چه سختی تو دستشویی تالار شستمت وپوشکت کردم اونم با لباسای...
23 مهر 1391

روز جهانی کودک مبارک

سلام عزیز دل مامان روز جهانی کودک یعنی روز تو ناز دونه ی مامان رو بهت تبریک میگم قربونت بشم که به وجودت افتخار میکنم وخداجون رو بخاطر دادن این هدیه ی بزرگش هزاران بار شکرمیکنم  
17 مهر 1391

میلاد نور مبارک

سلام عزیز مامان فردا تولد امام رضا جونمونه این عیدبزرگ رو بهت تبریک میگم انشاا... بحق این امام عزیز همیشه سالم وشاد باشی السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا یا ضامن اهو خودت ضامن سلامتی وسعادت اهو کوچولوی ما هم باش
7 مهر 1391

روز اول مهر

سلام ناز ناز مامان امروز اول مهر بود وهمبازی هات رفتن مدرسه وشما تنها بودی کی بشه انشاا... شما بری مدرسه انشاا...هر چی بخوای برات میخریم دفترای خوشگل.مدادای ناز و... ظهر که بچه ها از مدرسه اومدن اینقدر خوشحال بودی که پا به زمین میکوبیدی قربونت بشم که اینقدر به بچه ها عادت کردی ودوستشون داری الحق اونا هم بی نهایت دوستت دارن وهر وقت تو رو میبینن اینقدر خوشحال میشن که انگار خیلی وقته ندیدنت امیدوارم همیشه همین طور باشید و وقتی بزرگ شدید هوای همدیگه رو داشته باشید ...
2 مهر 1391

روز دختر مبارک

سلام میوه ی دل مامان امروز روز تولد حضرت معصومه (س) خواهر امام رضا جون(ع)هستش امروز رو روز دختر نامگذاری کردن من و باباهم این روز قشنگ رو بهت تبریک میگیم انشاا...صدسال زنده باشی وصد سال از این عیدهای خوب ببینی من وبابایی هر روز خدارو خیلی شکر میکنیم که همچی نعمتی رو نسیبمون کرده قربون شکل ماهت،اون چشمون سیاهت ...
28 شهريور 1391

وا جون مریض شده

سلام دختر گلم الهی بگردم که تب کردی وحال نداری دیشب هوا سرد بود وما هم یادمون رفت بخاری روشن کنیم امروز از صبح که بیدار شدی همش بهونه گیری کردی ودوست داشتی تو بغلم باشی فقط شب که خونه ی بابابزرگی بودیم وخاله اینا اومدن یکمی با بچه ها بازی کردی ولی باز بعدش نق نق وگریه شروع شد. الانم بهت شربت دادم ولالا کردی انشاا... هر چه زودتر خوب بشی چون هم من وهم بابایی طاقت مریضیتو نداریم ...
27 شهريور 1391

خرید کفش

سلام عزیزمامان دیروز که جمعه بود کلی مهمون داشتیم اول ار همه عموجون برای ناهار اومد بعدشم عمه ها با بچه هاشون اومدن وقت رفتن هم بردیم رسوندیمشون ورفتیم برای خرید کفش یک جفت کفش ناز سفیدچرمی با پاپیون خا خال قرمز از پاساژفردوسی برات خریدیم که اینقدر دوستشون داری که از خود مغازه دیگه در نیاوردی صبح هم که بابا بزرگی اومده بود بالا از ذوقت کفشاتو بهش نشون دادی البته هر کس میومد خونه مون اول باید کفشای تورو میدید وقتی هم که خوابیدی کفشات پات بود واز ترس اینکه بیدار نشی جرات نکردم از پات در بیارم یادش بخیر بچگی خودمون ما هم همین طور بودیم یعنی فکر کنم همه همین طور بودن با کوچکترین چیزی که برامون میخریدن خوشحال میشدیم&nb...
24 شهريور 1391

سفری با اوا جون

سلام میوه دل مامان انشاا... که همیشه خوب وخوش باشی هفته پیش چهارشنبه شب بود که بابایی میخواست بره ماموریت مامانی هم خیلی دلش گرفته بود وهمش اصرارمیکرد تو رو خدا نرو ما دلمون گرفته ولی بابایی میگفت اخه نمیشه باید برم منم دلتنگ نشسته بودم که بابایی گفت حاضر شید باهم بریم وچون جایی که بابایی میخواست بره شهری بود که مامان توش دانشجو بود خیلی خوشحال شدم وخیلی دوست داشتم ببینم بعد8یا9سال اون شهر چه شکلی شده خلاصه یک ساعته وسایلو جمع کردم و تو این فاصله بابایی هم رفت روغن ماشینو عوض کردوساعتای 8یا9 بود که حرکت کردیم بسمت مقصد البته بابابزرگی رو هم با خودمون برداشتیم تا تنوعی هم براش باشه تو راه چندجا ایستادیم وچای ومخلفات خوردی...
19 شهريور 1391

بدون عنوان

سلام به دختر ناز مامان الهی قربون شکل ماهت بشم که ماشاا... روز به روز داری شیرین تر میشی چند روزی هم هست که به خاله میگی مامان. هر چی بهت میگم بگو خاله،میگی مامان همین که صدای خاله جونو میشنوی یا میبینیش زودی میگی مامان داره حسودیم میشه هههههههههههها شوخی کردم.اشکالی نداره یک مدتیه فکرم مشغوله اینه که چکار کنم که هم روزای متنوع وپر باری داشته باشی وهم رژِیم غذاییت طوری باشه که تموم مواد غذایی مورد نیاز بدنت بهت برسه. همش فکر میکنم اون طور که باید بهت نمیرسم وباهات بازی نمیکنم دوست دارم دختری تربیت کنم سالم وباهوش البته به قول خاله جون بچه باید تو وجودش استعداد باشه ولی بازم فکر میکنم محیط هم خیلی تاثیر داره انشاا... وق...
10 شهريور 1391