خرید کفش
سلام عزیزمامان دیروز که جمعه بود کلی مهمون داشتیم اول ار همه عموجون برای ناهار اومد بعدشم عمه ها با بچه هاشون اومدن وقت رفتن هم بردیم رسوندیمشون ورفتیم برای خرید کفش یک جفت کفش ناز سفیدچرمی با پاپیون خا خال قرمز از پاساژفردوسی برات خریدیم که اینقدر دوستشون داری که از خود مغازه دیگه در نیاوردی صبح هم که بابا بزرگی اومده بود بالا از ذوقت کفشاتو بهش نشون دادی البته هر کس میومد خونه مون اول باید کفشای تورو میدید وقتی هم که خوابیدی کفشات پات بود واز ترس اینکه بیدار نشی جرات نکردم از پات در بیارم یادش بخیر بچگی خودمون ما هم همین طور بودیم یعنی فکر کنم همه همین طور بودن با کوچکترین چیزی که برامون میخریدن خوشحال میشدیم&nb...
نویسنده :
مامان شیما وبابایی
1:51